کاظم کلانتری | شهرآرانیوز - فارغ از تمام جذابیتهایی که اکران یک فیلم نولانی میتواند داشته باشد و یا جریانهایی که میتواند به راه بیاندازد، فیلم جدید کریستوفر نولان در این دوران رکود و تعطیلی سینماها بازتعریفی است کامل از نیاز ما به پردههای بزرگ سینما. شاید درککردن اینکه کارگردانی دیگر برای اکران فیلمش در چنین شرایط دهشتناکی اصرار کند سخت باشد، اما او نولان است؛ کسی که مجله امپایر در ستایش از عشق او به دنیای سینما چنین عنوانی را روی تصویرش میگذارد: «کمی بزرگتر رویا ببین»؛ کسی که در جریان عظیم فیلمهای سهبعدی و دیجتالی تنها کارگردان بزرگی بود که پای آیمکس و نمایش فیلم روی بزرگترین پردههای نقرهای سینما ایستاد و فیلمبهفیلم تعداد نماهای فیلمهایش با برچسب آیمکس بیشتر شد و حالا به اندازهای رسیده که در فیلم جدیدش حتی نماهای گفتوگوی معمولی بازیگرانش را هم با این دوربینهای غولپیکر تصوبر برداری کرده است و در تمام مصاحبههایش این جمله را تکرار میکند: «تنت را باید درون بزرگترین و بهترین سالن سینمای ممکن دید»
با چنین وسواسها و سختگیریهایی، خواندن این نکته که فیلمهای نولان را باید روی پرده سینما تماشا کرد تبدیل به گزارهای تکراری در نقدها و مطالبی شده است که منتقدین درباره فیلمهای او مینویسند. چه کسی بهتر از نولان پیدا میکنید تا پیشقراول اکران فیلمی در سینماهای دنیا شود آنهم میانه غوغای ویروس کرونا؟ حالا دیگر جنگ کارگردان بریتانیایی برای اکران عمومی فیلمش و هربار عقبافتادن آن به یک خاطره تبدیل شده است؛ «انگاشته» (Tenet) بالاخره اکران شد؛ فیلمی که بازتعریفی کامل از نیاز ما به پردههای بزرگ سینما ارائه داد و فرهنگ تماشای فیلم روی پردههای سینما را از گور بیرون کشید. فیلمی که درباره اکرانش میگویند اگر نمایش موفقیتآمیزی در هفتههای آینده نداشته باشد، به احتمال زیاد تا کریسمس هیچ فیلم بزرگ جدیدی اکران نمیشود.
سؤال اساسی این است که آیا واقعا «انگاشته» ارزش این را دارد که روی پرده سینما دیده شود؟ آیا این فیلم همان فیلمی است که باید مخاطبان بهخاطرش قید ترس از کرونا را برای دو ساعت و نیم بزنند و روی صندلیهای سینما به تماشایش بنشینند؟ پاسخها متناقض است. یکی گفته: «تنت فیلمی است که خیلیها در برابر آن مبهوت میشوند و دستها را بالا میبرند.» و دیگری گفته: «این فیلم یک دروغ بزرگ است ... دنیا آماده دیدن یک فیلم خوب پرمخاطب بود؛ مخصوصاً وقتی که ماسکهای صورت را میدیدیم و درباره سفر در تونل زمان صحبت میشد. متأسفانه تنت این فیلم نبود.» یکی آن را «فیلمی بسیار درخشان از کریستوفر نولان» دانسته است و دیگری آن را «خستهکننده و بدون هیجان و دارای مجهولات زیاد» توصیف کرده است. خب برای ما اینها فقط چند جمله هستند و احتمالا تا ماههای آینده هم همین چند جمله باقی خواهند ماند. بیایید ببینیم فیلم آخر نولان چگونه تبدیل به «تنت» شد؟
نام اصلی فیلم، TENET، یک کلمه دوسویه یا palindrome است؛ یعنی از هردو طرف، یکسان خوانده می شود.
کیپ تورن، فیزیکدان نظری و همان کسی که برای فیلم «میانستارهای» کنار نولان بود؛ مشاور ایدهپردازی «تنت» بوده است.
«میزان بالا بودن دانش وی راجع به جهان موسیقی را باور نمیکردم. اگر کسی کریستوفر نولان را هنگام صحبت راجع به آلبوم موسیقی متن فیلم «تنت» با من میدید، فکر میکرد او ۱۰ها سال از عمر خود را صرف ساخت موسیقی متن برای فیلمها و سریالهای مختلف کرده است. راستش را بخواهید، انتظار نداشتم یک روز با کارگردانی مواجه بشوم که انقدر کار من را میشناسد و بهراحتی با اصطلاحات تخصصی خواستههای خود از آلبوم موسیقی متن اورجینال اثر را شرح میدهد.
او در تعداد بسیار بالایی از جلسات ضبط موسیقی حضور فعال داشت، نظر میداد و به گفتگو با همه میپرداخت؛ مورد دیگری که تا قبل از «تنت» ندیده بودم. در یکی از جلسات و وقتی که فکر میکردم او مشغول صحبت شده است و توجهی به کار ما ندارد، نکتهای را به ارکستر گوشزد کردم. ناگهان نولان من را دوستانه خطاب قرار داد و گفت صحبت خود را اشتباه منتقل کردهام. من هم یک بار دیگر چک کردم و دیدمای وای! درست میگوید. درحالیکه اصلا فکر نمیکردم متوجه معنی اصطلاحاتی حاضر در این جمله بشود.»
«من یکی از دوستان کریستوفر نولان هستم و جزو بازیگرهای معرفیشده این فیلم جدید بودم که پروسه بسیار بلند و مدیریتشدهای از فیلمبرداری درون هفت کشور مختلف را پشت سر گذاشته است. بااینحال نحوه حضورم در «تنت» بهگونهای بود که تنها صفحات مرتبط به شخصیت خود را میگرفتم، یک روز سر کار میرفتم، مقابل جان دیوید واشنگتن مینشستم، بازیگری میکردم و وقتی کار تمام شد نیز دیگر هیچچیز درباره فیلم نشنیدم.»
«تنت متشکل از عناصر سنگین داستانی متعدد است. من هنوز به شناخت و درک کامل آن نرسیدهام. باید برای فهم بهتر اثر، نسخه نهایی و کامل آن را مثل همه تماشاگرها نگاه کنم. تازه نمیتوانم مطمئن باشم که یکبار دیدن این فیلم هم برای فهم کامل چنین اثری کافی است. حتی از دستیار خود پرسیده بودم که چگونه میشود درباره چنین اثری مصاحبه کرد؟ فیلمی که میدانم برای درک و شناخت حقیقی آن به بارها تماشای دقایقش احتیاج است.
از بین تمامی افراد حاضر در تیم سازنده از فیلمبردار تا بازیگرها، درصد بسیار پایینی یک بار فیلمنامه کامل «تنت» را خواندهاند و آنها هم باید این کار را در اتاقهای دربسته به سرانجام میرساندند. جالبتر اینکه غالب تئوریهای مخاطبها در اینترنت راجع به فیلم نیز اشتباه هستند. مثلا آنها فکر میکنند شخصیتی که من اجرایش میکنم در زمان سفر میکند. درحالیکه سفر در زمان جایگاهی در «تنت» ندارد. همانگونه که خود فیلمساز گفت، «تنت» جاهطلبانهترین اثر او تا به امروز است.
وقتی اولینبار فیلمنامه را خواندم، کریس و، اما میگفتند: «مطمئنی فیلم نامه را درست و کامل خواندهای، چون دیگران دو ساعت دیگر طول میکشید فیلم نامه را کامل بخوانند. بعد با خودم گفتم: اوه لعنتی! درست تا آخرین روزهای فیلمبرداری با جان دیوید صحبت میکردم و سوالات اساسی درباره شخصیم میپرسیدم.» و او با تعجب پاسخ میداد: «وایسا ببینم. تو اینو نمیدونی؟ خیلی پیچیده است. این فقط مربوط به داستان نمیشه. تو باید سعی کنی رمز و راز داستان را همزمان با شخصیتها کشف کنی.»
بسیاری از چیزهای موجود در فیلم یک جهان خیالی و ساختگی و داستانی متراکم هستند؛ و فیلم نامه اونها رو برای یک آدم عادی قابل درک میکنه. به دست آوردن تعادل برای طبیعی کردن اینها و تلاش برای به دست آوردن اطلاعاتی که درک اونها دکتری میخواد واقعا سخته. با خودم فکر کردم که شاید درنهایت همه ما داریم پنهان میکنیم که ممکنه هیچ کدوم دقیقا نفهمیده باشیم داره چه اتفاقی در داستان میافته. اما بعد فکر کردم که جان دیوید واقعا فهمیده بود. او باید بدونه توی فیلم داره چه اتفاقی میافته.
بار اول که فیلم نامه خواندم فقط از نبوغ نویسنده اش شگفت زده شدم. بعد با خودم فکر کردم که واقعا چطور میخوان این لعنتی رو به یک فیلم واقعی تبدیلش کنند؟
«این فیلم سیاهترین و تاریکترین پروژه سینماییای است که تا امروز در آن حضور داشتهام. کریستوفر از بازیگران خود دقت زیادی را میخواهد و مدام به من میگفت که در هر لحظه باید روی چه احساساتی متمرکز باشم؛ چه لحظاتی که باید کاراکترِ خود را بیوقفه شیطانصفت بازی میکردم و چه وقتی که حتی خودم نمیتوانستم بگویم که آیا نقش منفی فیلم هستم یا نه....
خواندن فیلمنامه «تنت» مثل تلاش جذاب برای حل مکعب روبیک و تماشای این فیلم مثل باز کردن تعدادی بیشماری از ماتریوشکا/عروسکهای تو در تو روسی است. نولان اینجادست در دست مخاطب خود، یک پازل احساسی را حل میکند....
برای اجرای درست این شخصیت بارها و بارها با کریس نولان صحبت کردم و پاسخهای مفصل و پرحوصله او را شنیدم. بدون اغراق میگویم تا امروز در طول چهل سال فعالیت سینمایی انقدر درگیر و جذب یک فیلمنامه نشده بودم و آن را چندین بار نخواندم. احساس میکنم موقع ساخت این اثر هر روز داشتم برای حل یک پازل هوشمندانه میجنگیدم.»
«ما نمیخواهیم کلاس فیزیک برگزار کنیم، ولی وارونگی زمان یک ایده است و این ایده بهدلیل مادهای بهنام آنتروپی وجود دارد و ما از این ایده برای ساخت فیلم استفاده کردیم؛ بنابراین ما نسبت به «آن» در حال برگشت در زمان هستیم.»
«من و، اِما (تهیه کننده فیلم و همسر نولان) فیلمهای زیادی را کنار هم تولید کردهایم، اما مطمئنا این از لحاظ گستره بینالمللی بزرگترین آنهاست. ما در هفت کشور، با بازیگران زیاد و صحنههای عظیم فیلمبرداری کردیم. شک نکنید این بلندپروازانهترین فیلمی است که تا به حال ساختهام. به طور قطع میگویم این بزرگترین فیلمی است که از لحاظ مقیاس ساختهام. ما کارهایی در صحنه انجام دادیم که تا به حال انجام نداده بودیم.»
«انگاشته» با بودجهای ۲۲۵ میلیون دلاری ساخته شده و این یعنی فیلم جدید نولان پرخرجترین فیلم اورجینال ۱۱ سال اخیر دنیاست.
داستان فیلم درباره «پروتاگونیست» (با بازی جان دیوید واشینگتون) و همکارش (با بازی رابرت پتینسون) است که تلاش میکنند جلو وقوع جنگ جهانی سوم را بگیرند. آنها برای محققکردن این هدف وارد یک ماجراجویی و جاسوسی بینالمللی میشوند. این ماموریت چیزی فراتر از زمان واقعی آشکار خواهد شد. ماموریتی که مربوط به سفر در زمان نیست؛ بلکه درباره «وارونگی زمان» است؛ یک فناوری بیمانند و پیچیده که امکان وارونهکردن زمان را به بشر داده است.
توضیح: «وارونگی زمان» یعنی افرادی با تکنولوژی کوانتوم توانستهاند جهت حرکت زمان را معکوس کنند. از دید این افراد، همهچیز جهان در جهت عکس حرکت میکند. برای مثال، امواج دریا زیر کشتی، بهجای اینکه به جلو پرتاب شوند، به درون کشیده میشوند و تمام ماشینها در اوتوبان دندهعقب حرکت میکنند.» دیالوگی در یکی از تریلرهای این فیلم به مفهوم وارونگی زمان اشاره دارد:
«تو گلوله را شلیک نمیکنی. تو داری آن را میگیری.»
«احساس میکنم هرچه قدر هم خوب باشم، مردم مرا جدی نگیرند. مردم همیشه درباره من قضاوت میکردند پس تصمیم گرفتم با مخفیکردن نسبتم از خودم محافظت کنم.»
«ما به بازیگری احتیاج داشتیم که بتواند پرده را از آن خود کند. برای من یکی از مهمترین لحظات تصویرپردازی ذهنی درباره «تنت» موقع نمایش فیلم «بلکنزززمن» در جشنواره کن بود. من نهتنها از فیلم شگفتزده شدم بلکه تحتتأثیر بازی جان دیوید واشنگتن و کاریزمای طبیعی او قرار گرفتم که صفحه نمایش را گرفته بود. همینجا بود که اطمینان پیدا کردم او میتواند مرکز قدرتمند فیلمم باشد.» ... «جان دیوید واشنگتن برای «تنت» یک گزینه نبود. بلکه من نسخه نهایی فیلمنامه را با درنظر داشتن او بهعنوان بازیگر اصلی اثر نوشتم.»
«می دانستم که بدنم میتواند این کار را انجام دهد، اما این اتفاق پس از تکرارهای زیاد و در روزهای متمادی انجام شد.»
«به قدری پروژه سنگین بود که گاهی احساس میکردم صبح شده است و چیزی تا آغاز مجدد فیلمبرداری باقی نمانده ولی من حتی توانایی برخاستن از روی تخت را نداشتم. بااینحال میدانستم که باید این کار را انجام بدهم، چون عضوی از گروه آفریننده محصول پراهمیتی هستم. من و رابرت پتینسون جزو معدود افرادی بودیم که اجازه مطالعه فیلمنامه کامل «تنت» را داشتند. اما بارها و بارها سؤالهایی برای ما به وجود میآمد که فکر میکردیم ندانستن پاسخ آنها میتواند باعث شود اجرای خوبی در فیلم نداشته باشیم. به همین خاطر آنها را طی روزهای گوناگون از کریستوفر نولان میپرسیدیم و او همیشه با متانت من و رابرت را بیشتر با فیلم آشنا میکرد.»
«من زیاد میانه خوبی با ارتفاع ندارم. عشق به هنر به من شجاعت میداد که از آن ارتفاع بپرم. من با عشق به هنر عاشق هر ارتفاع دیگری شدم.» (میخندد)
«ما از یک قانون مهم پیروی کردیم؛ اگر میتوان یک سکانس را هرچهقدر هم که پچیده و سخت است، با امنیت و بدون خطر به شکل واقعی فیلمبرداری کرد، آن سکانس باید بدون جلوههای ویژه ساخته شود. همچنین قرار بر این شد که حتی شاتهایی که قطعا نیاز به گرافیک رایانهای دارند، با جلوههای ویژه میدانی حداکثری خلق شوند تا صرفا با گرافیک رایانهای جزئیات حاضر در آنها را افزایش دهند؛ نه اینکه چند شات با انیمیشن مطلق خلق شده باشند و قدم به یک فیلم لایو اکشن بگذارند»
«هالیوود عجیبتر از همیشه بهنظر میرسد. انقدر که خرید یک هواپیمای خرابشده قدیمی و منفجر کردن آن به شکل واقعی و فیلمبرداری از این اتفاق، کمخرجتر از ساخت همین سکانس با جلوههای ویژه کامپیوتری یا حتی فیلمبرداری با مدلهای مینیاتوری است.
ابتدا قرار بود این صحنه را با کمک تعدادی وسیله مینیاتوری و کوچک درکنار سازههای طراحیشده فیلمبرداری کنیم و بعد با جلوههای ویژهی بصری کاملش کنیم. ولی وقتی در حال جستوجو برای پیدا کردن لوکیشنهای مخصوص فیلمبرداری در «ویکتورویل» ایالت «کالیفرنیا» بودیم، به تعداد زیادی هواپیمای قدیمی برخورد کردیم.
بعد از آن هم حساب و کتابی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که خریداری یکی از این هواپیماها و استفاده از آن بهعنوان نمونهای واقعی در ابعاد بزرگ جلوی دوربین میتواند گزینه بهتری نسبت به ساخت ماکت مینیاتوری یا استفاده کامل از جلوههای ویژه باشد.
اتفاق عجیبی بود و با خریدی ناگهانی و بدون مقدمه طرف بودیم، ولی درهرحال خیلی عالی جواب داد و اسکات فیشر، سرپرست جلوههای ویژه فیلم، و نیتن کراولی، طراح صحنه ما، به خوبی از پس تدارک این بخش از فیلم برآمدند و فیلمبرداری این سکانس عظیم را پشتسر گذاشتیم.»
«شما هرگز نمیتوانید تصور کنید که وسط فیلمبرداری با صحنهای واقعی از انفجار یک هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ مواجه میشوید! این قضیه بهحدی جسورانه و جالب است که میتواند باعث تعجب و خنده آدم شود! یادم میآید وقتی در حال فیلمبرداری این بخش بودیم، به خودم گفتم: واقعاً چند بار دیگه میتونی همچین چیزی رو توی یک فیلم سینمایی ببینی؟»
«نزدیک به ۵۰۰ نفر تیم اصلی ساخت فیلم را تشکیل میدادند و گاهی صرفا برای گرفتن چند سکانس، ۲۵۰ نفر با پرواز از کشوری به کشور دیگر میرفتند. این فیلم بهشدت جنونآمیز است. حتی در ابعاد تولیدی بهسادگی نمیتوان محصولی مانند آن را پیدا کرد. ما در چندین و چند کشور ضبط داشتیم و در همه آنها حداقل یک سکانس بسیار عظیم را فیلمبرداری کردیم؛ از آن سکانسهای گسترده و خاصی که بعضی فیلمها شاید در نقطه اوج خود یکی از آنها را داشته باشند.
«سوار اتومبیل شده بودیم و [کریس] نولان به جان دیوید واشنگتن گفت که با چشمانش فقط دوربین متحرک ماشین کناری را دنبال کند. اما جان دیوید اضطراب داشت و از من پرسید: «تو راننده معرکهای هستی. مگر نه؟». (با خنده) من هم مدام به این فکر میکردم که چهطور باید در یک سکانس اکشن واقعی با سرعت ۱۳۰ کیلومتر بر ساعت بین تعداد زیادی از ماشینها حرکت کنم، به اجرا ادامه بدهم و همزمان خودم و جان دیوید را زنده نگه دارم».
«یک بسته شکلات روی میز بود و من تا پایان گفتگو افت شدید قند خون داشتم. داشتم به این فکر میکردم که چطور از آنجا خارج شوم، چون خیلی صحبت کرده بودیم. خیلی سعی کردم تمرکز کنم. بالاخره یکی از آن شکلاتها را خواستم و او بلافاصله جلسه را تمام کرد. با خودم گفتم اوه خدای من! گند زدم.»
ناعادلانهترین چیز در دنیا این است که وقتی در حال اجرا روی صفحه فیلم «تنت» بودیم من با جان دیوید که بازیکن سابق NFL بوده، همبازی میشدم. حداکثر تمرین ورزشیای که بیشتر اوقات انجام میدهم، قدمزدن معمولی است. اما جان دیوید میتواند تمام روز راه برود. خوشحالم که فیلمبرداری به خوبی تمام شد. در مراحل اولیه فیلم برداری روزهایی بود که که حتی نمیتوانستم یک قدم راه بروم.
«فیلمهای باند بزرگترین علایق من هستند. آنها در زندگی من بهترین سرگرمیهایی هستند که میتوانم با آنها از واقعیت دور شوم؛ پتانسیل واقعی سینما برای اینکه تو را از خود بیخود کند.
«میخواستم یک فیلم جاسوسی بسازم که هم آشنا باشد و هم ناآشنا.»
«این قطعا طولانیترین دوره زندگیام است که بدون تماشای فیلمهای جیمز باند گذراندهام.»
«عشق من به فیلمهای جاسوسی از مجموعه جیمز باند و شخصیت جیمز باند میآید. من به همان اندازه درباره فیلمهای باند میدانم که آلن پاتریج میداند.» (آلن پاتریج یکی از شخصیتهای کمدی سریالهای بریتانیایی است که طرفدار پروپاقرص جیمز باند است.)
«به همه مخاطبان فیلم در چین سلام میکنم. من کریستوفر نولان، کارگردان فیلم «تنت» هستم و این فیلم را برای صفحه نمایشهای بسیار بزرگ کارگردانی کردهام. بهعنوان یک هوادار جدی دنیای سینما باید به شما بگویم به جز فیلمهای سینمایی هیچ راهی برای فرار از دنیای پیرامونم ندارم و فیلم «تنت» بزرگترین فیلمی است که تا امروز ساختهام. من برای اکران فیلم روی پردههای نقرهای سینما بسیار هیجانزده هستم و امیدوارم هواداران چینی از تماشای آن لذت ببرند.»آخرین تریلر فیلم «انگاشته» (Tenet)ویدئو پشتصحنه فیلم «انگاشته» (Tenet)